حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله...
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت
بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی توی اب
اما بعضی وقتا یه سنگهایی گیرت میاد
که هیچ وقت نمی تونی پرتشون کنی...
تقدیم به دوست عزیزم سرور
[ بازدید : 894 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ يکشنبه 30 شهريور 1393 ] [ 20:43 ] [ فائزه ]
[ ]